اشکال کار درکجاست؟

 

روزهايی چند به اين انتخابات کذايی نمانده ، نتيجه انتخابات کمابيش معلوم است و بازار صدور بيانيه پر رونق!

 

چند نکته برای تامل!

 

ما را با تحميل کنندگان انتخابات اينچنانی کاری نيست.آنها می خواهند با سر در آوردن از صندوقچه های رای گيری سند حق حيات خود را با جعل امضای مردم تمديد کنند! جای شکرش تا آنجايی باقی است که کودتای مخملی را برای تسخير کامل قدرت انتخاب کرده اند و برای آن از پيش تاريخی معين کرده و به اطلاع عموم رسانده اند و مردم را در سحر گاهان با صدای زنجيرهای تانک ها از خواب غفلت بيدار نکرده اند!

آيا ين نشانه قوت است چون که می دانند مقاومتی در کار نخواهد بود يا نشانه ضعف که چنين گونه پاتکی را برگزيده اند؟

با اين وجود!

چرا برخی ها بر کار شورای نگهبان که به وظيفه قانونی خود عمل کرده است خدشه ای وارد می دانند؟ شورای نگهبان منتخب رهبر، با موضعگيری سياسی خاص خود به وظايفی که قانون اساسی برايشان معين کرده عمل کرده و مقدمات انتخابات را بگونه ای تدارک ديده است که موجب شگفتی رهبری نشود و از صندوق های رای رونوشتی بيرون آيد که برابر آن اصل باشد. چرا برخی از نويسندگان اين کار را دليل آشکار حقانيت شعار "سکولاريسم" و جدايی دين از حکومت برداشت کرده اند؟ برای من کاملا آشکار نيست. من هم بر اين عقيده ام که تداخلی ميان نهادهای انتخابی و انتصابی صورت گرفته و زور نهاد انتصابی به نهادهای انتخابی چربيده است.نهادهای انتصابی حقانيت و مشروعيت خود را از قانون و رهبر کسب کرده اند و نهادهای انتخابی مشروعيت و حقانيت خود را از همين قانون و رای مردم. پس قانون در برابر قانون و مشروعيت مردمی در برابر مشروعيت رهبری قرار می گيرد. کجای اين کار به اسلاميت نظام بر می گردد. آيا امکان آن وجود ندارد که همين قانون و همين رهبری را چنان چرخاند که آرايش سياسی کاملا متفاوتی بدست آيد؟به موارد مشابه در کشورهای دمکراتيک غربی نيز که دارای ارگان های انتصابی نگهبان قانون اساسی هستند می شود مراجعه کرد. پس اشکال کار در توان و قدرت نيروهای سياسی است، قدرت سياسی است که کارساز است. قدرتی که متاسفانه اکنون در جناح مردمی منفعل و ناچيز است.و قدرتی که در جناح ديگر مصمم و با اراده عمل می کند. پس لطفا برای فرار از تحليل واقعی به فلسفه بافی پناه نبريد؟

 

نمی دانم چرا برخی از نويسندگان ما که هر روز تحليل می نويسند به دام کشف مرحله های جنبش افتاده اند و حالا که جنبش تحريم را پيش می برند مرحله بعدی آن را هم که جنبش برگزاری رفراندوم است مطرح می کنند که پس از برگزاری انتخابات به پرچم مبارزاتی، و موضوع تفسيرها، تبديل شود."رفراندوم اين است شعار مردم" تنها دستاويز آنانست. متاسفانه هنوز "انتخابات" کفن نشده "دنبال عروس"رفراندوم" تازه ای هستند!

يکبار ديگر هم گفته بودم مهم تعيين استراتژی است. اگر استراتژی انجام اصلاحات از راه های قانونی، يعنی قوانين موجود را ناکارساز يافتيم بايد بدنبال طرح ريزی سياست استراتژيک آلتزناتيو باشيم. اين می تواند "رفراندوم" باشد ، يا مقاومت مدنی و نافرمانی مدنی و رودر رويی فعال و مبارزه قهر آميزبرای سرنگونی و هر استراتژی و شيوه مبارزه سازگار با آن . اما اتفاقی که الان در حال افتادن است(استمراری) اينست که اين نويسندگان دق دلی خودشان را از نسبت به "انتخابات" خالی می کنند و ته دلشان که عدم توافق با اين شعار بود اکنون بصورت مقالات بيان می کنند. بصورت ساده جايی گير کرده بودند که در گذشته جرئت خروج از آن را نداشتند و اکنون که اين چنبره در حال اضمحلال است ابراز وجود می کنند.اينها همه تتمه تحريم "دوم خرداد" است. استارتژی جديد نيست حرف قديم است الان با صدای بلند گفته می شود.

 

يک جمله معترضه: اگر لنين امروز قرار بود دربارهُ اين انتخابات موضعگيری کند و می دانست که قرار بزور انتخاباتی صورت گيرد و مطمئن بود تقلب در آن حتمی است اگر اين امکان را می ديد که از يکی از شهرهای سيبری دو نماينده متمايل به اصلاحات در آن پيروز شوند آيا اين تز را نمی داد که وجود دو نماينده در مجلس يکدست ارتجاع می توانند نقش افشاگرانه بيشتری از يک مجلس يکدست ولی ناقابل اصلاح گرايان داشته باشند و به همين دليل هم تحريم سراسری را نادرست می دانست، در عين حالی که اين انتخابات را افشا و اهداف سياسی و پيامدهای آن را تحليل می کرد. برخی دوستان چنان در تحليل های خود پافشاری می کنند که آدم خيال می کند توپ های کشتی آئورورا بزودی شليک خواهند شد!

 

و اما يک موضوع بی اهميت ديگر آيا متوجه شده ايد لحن تفسيرهای راديو فردا بسود محافظه کاران تغيير کرده است؟ دليل ياری انتخاباتی ارگان راديويی "سيا" برای محافظه کاران را من نمی دانم، اما می توانم حدس بزنم که آنها می خواهند با کسی طرف شوند که حرفش بر ترازوی سياست در ايران سنگينی دارد