فدائيان به کدام سو می روند؟

 

اگر آدمی از گوشه و کنار از شکاف درونی فدائيان خبر نداشت و گهگاهی نامه پراکنی های چهره های نامی آن را در مطبوعات نمی خواند و زيک زاک های متعدد در خط مشی سياسی را که يکبار نشان دست بالا گرفتن جناح راست و بار ديگر پيروزی چپ ها را نويد می داد، اکنون با سمت گيری های اخير فدائيان به اين نتيجه می رسيد که دوستان فدائی دکان دو نبش زده اند و برای بدست آوردن دل چپ و راست خود آماده انجام هر معامله ای هستند. امضای فدائيان پای بيانيه تاسيس اتحاد جمهوری خواهان خشک نشده، بر سر ميزی نشسته اند که صندلی های آن را گروه های افراطی اشغال کرده اند. اين دوستان گويا تعهدی را که با نام "اتحاد جمهوری خواهان" به گردن گرفته اند و ارکان آن را جمهوريت، دمکراسی و مسالمت جويی تشکيل می دهد بدست فراموشی سپرده اند و دل به گروه هايی سپرده اند که تنها شعارشان سرنگونی است. دوستان فدايی که امروز بيانيه های متعدد با اين گروهها امضا می کنند گويا نمی دانند اکثريت اعضای شورای مرکزی "اتحاد جمهوری خواهان" و ارگان های رهبری آن از ميان صفوف آنان برخاسته اند و اين خود اعلام تعدی است نسبت به اين سازمان و اهداف سياسی آن. روشن است که اينجا نمی تواند سخنی از ممنوعيت گفتگو در ميان باشد. ديالوگ سياسی نه تنها لازم ، حتی ضروری است. اسناد سياسی "اتحاد جمهوری خواهان" کارپايه خوبی برای انجام اين ديالوگ هاست. نه تنها با گروه های چپ رو بلکه با تمام سازمان های سياسی در ايران. اگر دوستان فدائی مصوبات سياسی سازمان خود را کارپايه انجام اين حرکات سياسی قرار می دهند و برخاسته از محاسبات ديگری به پای ميز مذاکره با سازمان های راديکال نشسته اند پس بايد تناقضی را که ايجاد شده است برای خود و افکار عمومی حل کنند.

دوستان فدائی چه خوب بود با انگيزه و هدف گسترش پايه "اتحاد جمهوری خواهان" نزديکی به گروه های نامبرده را انجام می دادند. نقشی را برای خود در نظر می گرفتند که شايد هيچکدام از سازمان های سياسی شريک در اين حرکت قادر به انجام آن نيستند. فدائيان می توانستند نقش پل ارتباطی ميان بخش های گوناگون اپوزيسيون را ايفا کنند و لولايی باشند برای پيوند دادن حرکت دادن اين بخش ها. اتحاد جمهوری خواهان بی شک بر اين عقيده نيست که حق نمايندگی انحصاری اپوزيسيون را داراست و تنها اوست که از حقانيت برخوردار است. حرکتی است که هنوز جای فراوانی برای رشد و نمو دارد و افق های گسترش آن هنوز قابل رويت نيست. و فدائيان تنها سازمانی هستند که می توانند در اين جناح به گسترش پايه اتحاد جمهوری خواهان کمک کنند و از رشد يکجانبه آن در سمت راست و ملی مذهبی جلوگيری کنند.

دوستان فدائی با دست زدن به چنين اقداماتی نه تنها فرصت سوزی می کنند بلکه سيگنال هايی را روانه افکار عمومی می کنند که نشانه وجود تشتت در "اتحاد جمهوری خواهان" است .دوماه از تشکيل همايش نخست آن نگذشته سازمان های شرکت کننده در آن هر کدام سازهای خود را می زنند. گويا دوستان فدائی می خواهند به افکار عمومی حالی کنند که برای ايجاد توازن و تعادل در برابر يک امضا در حاشيه راست يک امضا در حاشيه راست گذاشته اند. با چنين گونه رفتاری آيا می توان از ديگران برخوردی جدی به "اتحاد جمهوری خواهان" انتظار داشت؟

اما اشکال عمده فدائيان ريشه در اوضاع کنونی و سمت گيری جديد ندارد. اشکالی تاريخی است، که گريبانگير فدائيان است. آنها هنوز از گذشته خود دل نکنده اند. منظورم وابستگی احساسی نيست بلکه دلبستگی سياسی و فکری است. ته مانده ها و رسوبات تفکر راديکال هنوز در برخی تحليل ها و گام ها چهره نمايی می کند و ردپای آن را می توان در چنين حرکاتی يافت. بی علت نيست که سازمانی که در ميان شق های گوناگون تحول سرگردان مانده هنوز برای دلگرمی به اسطوره های تاريخی خود چنگ می اندازد و دستاويزی برای قوت قلب دادن به خود قرار می دهد. "حماسه سياهکل" جرقه ای بود که شعله فدائيان را روشن ساخت و هنوز گرمابخش آنانست.