کشف مشروطه

در هفته های اخير در دانشگاه صنعتی امير کبير تهران يک فستيوال فرهنگی – سياسی برگزار شد . يکی از موضوع های بحث ها انقلاب مشروطه بود که 99 امين سالگرد آن امسال برگزار شد.اما برخی ها چون بيم آن را داشتند که سال ديگر ،يعنی در صدمين سالگرد انقلاب مشروطه فرصت و امکان بزرگداشت آن را نيابند همين امسال حرف های خود را گفتند تا ثبت در تاريخ شود.

يکی از سخنرانان اين فستيوال در دانشگاه صنعتی امير کبير آقای حجاريان بود که مقاله ای را با عنوان "تصوير ماهواره ای از مشروطه "ارائه کرد.آقای حجاريان در مقاله خود انقلاب مشروطه را به مثابه نتيجه تبعی رشد سرمايه داری در کشورهای اروپايی و تاثيرگذاری آن بر کشورهای همجوار آن مورد بررسی قرار داده است و انقلابات روسيه ،ترکيه و ايران را در ارتباط با سيستم جهانی (سرمايه داری)و در پيوند با آن تحليل کرده است.

ما تا کنون آقای حجاريان را در کنار مشاغل ديگری که بعهده داشته است،بعنوان  نظريه پرداز اصلاحات در ايران هم می شناختيم. او در کنار هم رزمانش به آن دسته از کارگزاران حکومتی تعلق دارد که در مسير کارهای اجرايی به اين نتيجه رسيده اند که سرنوشت جمهوری اسلامی در صورت ادامه شيوه دولتمداری مرسوم بزودی رقم خواهد خورد .  برای همين هم بدنبال يافتن رويکردهای جديدی برای امر دولتمداری مدرن و به روز شده سنگر سياست گذاری فقاهتی را ترک کرده و انديشه هايی را ترجيحا تبليغ می کنند که وافی به منظور باشد، يعنی جمهوری اسلامی را در ردايی نوين و پذيرای جامعه عرضه کنند.بی جهت نيست که مخاطبان آقای حجاريان و هم رزمانش در صحنه پيکار انديشه ها آن دسته از ايرانيانی هستند که تا کنون سياست را با عينک ديانت نظاره کرده اند .کار آقای حجاريان کوششی است برای هدايت آنان بسوی ديدی مدرن به جامعه اگر چه در چارچوب ارزش های مذهبی.نوشته های ايشان نمود فرارويی از نگاهی مذهبی به جامعه و سياست به رويکردی برآمده از ضروريات جامعه امروزين است.شايد بتوان اين ديد را ديد دوران گذار نام نهاد .اما اين مسئله به اينجا و به زمان حال ختم نمی شود . برخورد اين طيف از ايرانيان ،يعنی اين طيف باورمند به مذهب، به تاريخ ايران نيز برخوردی ملهم از برداشت های مذهبی و جانبدارانه است. تغيير رويکرد زمانی کامل می شود که تاريخ معاصر و گذشته را نيز در بر گيرد و داوری های تاريخی با ديد دوران گذار سنجيده شود.زياد به اعماق تاريخ مراجعه نمی کنيم همين تاريخ معاصر ايران را مثال می زنيم که آقای حجاريان نيز به نوبه خود تاريخ انقلاب مشروطه را موضوع بررسی خود قرار داده است.کاری که آقای حجاريان در مقاله خود انجام داده است و بقول خودش میخواسته به انقلاب مشروطه از زاويه ديد ديگری نگاه کند و تحليلی جديد متضمن "رويکردی کلان" به انقلاب ارائه دهد و آنرا در "قاب بزرگتری" ببيند،.چيزی نيست جز همين نگاه به تاريخ معاصر ايران با نگاه دوران گذار.آقای حجاريان مدعی شده است که تا کنون از اين زاويه تاريخ انقلاب مشروطه مورد تحليل قرار نگرفته و او در اين مقاله بدعت گذار چنين تحليلی است. تحليلی که آقای حجاريان از آن نام می برد چيزی نيست جز نگاه به انقلاب مشروطه به مثابه حلقه ای از زنجيره انقلابات بورژوا دمکراتيک سال های آغازين قرن بيستم.اين  انقلابات که نظام سياسی و اجتماعی کشورهای حاشيه توليد را در هم ريخت و نظام هايی برسر کار آورد که دمساز با نيازهای جوامع رشد يافته و ضروريات رشد هرچه بيشتر آن بود و در متن يک حرکت عمومی در اين سری از کشورها صورت می گرفت و علاوه بر آن خود بخشی از فرايند اعتلای سرمايه داری بشمار می آمد.احسان طبری در بررسی "جامعه ايران در دوران رضا شاه" چنين می نويسد:"رويدادهای جهان مانند شکست روسيه تزاری در جنگ با ژاپن ... بر بنياد آن زمينه اجتماعی و روحی آماده ای که تضاد بين جامعه سنتی و مناسبات در حال گسترش فرماسيون سرمايه داری...همه و همه منجر بدان شد که يخ سکوت بيش از پيش شکست."(ص 18)" احسان طبری در اثر ديگر خود بنام "فروپاشی نظام سنتی و زايش سرمايه داری در ايران" بازهم در همين باره می نويسد:"بعلاوه دوران آرام و مسالمت آميز تاريخ جهان نيز بسر رسيد و 1905 انقلاب روسيه سرآغازی برای "بيداری آسيا" شد.اين پيوند بين حوادث جهان و حوادث ايران(و نه فقط ايران)امری است که بويژه پس از درآميزی و جهانی شدن شط تاريخی در قرن اخير ما شاهد آن هستيم و بهمين جهت درسهای آن بايد بخوبی درک شود. آنها که اين رابطه ديالکتيک ما بين دو عامل داخلی و خارجی را بعلت تنگ نظری های ملت گرايانه درک نمی کنند به اين نحو يا بدان نحو دچار اشتباه می شوند"(ص151)

در مطبوعات و بررسی های غير مذهبی که شگفتا آقای حجاريان از آن ها مطلع نيست، که اگر مطلع بود ادعا نمی کرد کاری که او کرده بدعت دارد و "اتود جديد در بررسی انقلاب مشروطه است" همه زوايای پرسش های آقای حجاريان شکافته شده است از جمله در بررسی های مارکسيستی احسان طبری در دو کتاب ياد شده.

انقلاب مشروطه در متن تحولات جهانی بررسی شده، علل و عوامل ناکامی آن و زايش ديکتاتوری رضا خانی مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است. شايد از آنجايی که آقای حجاريان سابقا در چارچوب سنت مشروعه می انديشيده چنين تحليل های موجود موجزی را که در دست است از نظر دور داشته است.علاوه بر ان دلايل سه گانه آقای حجاريان در عقب ماندگی انقلاب مشروطه از انقلابات روس و عثمانی که در آن دو توسعه نسبی صورت گرفت و در ايران بر خلاف آنها چنين توسعه ای با شکست مواجه شد نيز مشروحا مورد بررسی قرار گرفته که هيچ ،صورت مسئله دقيقتر مطرح شده است.دلايل سه گانه آقای حجاريان عبارتند از عدم انجام اصلاحات درباری، تفاوت فاصله جغرافيايی به خاستگاه سيستم جهانی (سرمايه داری، بخوان امپرياليسم)و عدم انجام اصلاحات ارضی (برای باز شدن راه توسعه صنعتی) در دو کتاب احسان طبری مورد بررسی دقيقتری صورت گرفته و پاسخ های مستدلی نيز ارائه شده است.

بی جهت نيست زمانی که ارگان های تبليغی جمهوری اسلامی اساسا به مثابه مکمل ارگان های امنيتی آن چهره مطلوب خود از احسان طبری را در "کژراهه" قاب کرده اند در گستره انديشه هم چنين بدعت گزاری هايی مد شود و دانش آموزان هر چند زرنگ تلاش ورزند خود را بجای استادان فن جای خواهند زد.آگاهانه می گويم دانش آموز چرا که بعنوان نمونه چنين اظهار نظری از يک "استاد"  بعيد می نمايد"در چنين وضعيتی مردم به جست و جوی فردی برای پايان دادن به مجادلات و نا امنی ها  بر آمدند که آن را در رضا خان يافتند."و شگفتا در ادامه نيز می خوانيم "اصولا اين يک قاعده جهانی است که در چنين شرايطی مردم يک ديکتاتور مصلحانه را بر بی نظمی ترجيح می دهند و نظاير آن را می توان در ژاپن دوره ميجی و آلمان در هنگام روی کار آمدن هيتلر مشاهده کرد."