همه مردان شاه؟

اين روزها سالگرد کودتای امريکايی 28 مرداد در ايران است. هرچه از اين واقعه فاصله می گيريم و با نيم نگاهی بغض آلود به آنچه که در ميهن ما می گذرد چشم می دوزيم اهميت تاريخی آن را بيشتر درک می کنيم و به اين نتيجه دست می يابيم که 28 مرداد نه روزی چنان روزهای ديگر سال بلکه روزی سحرانگيز است که هنوز همه ترفندهايی که در آستين نهفته دارد برای ما رو نکرده است. اين روز شايد به يک تعبير آخرين نفس های انقلاب مشروطه را از جسم بی جان آن گرفت و به لاشه ای تبديل شد که هنوز راه پيشرفت کشور را مسدود کرده است.دوران آزادی های نسبی سال های بيست و نهضت ملی کردن نفت موج بلندی بود که هنوز از انقلاب مشروطه تغذيه می کرد.انقلاب بهمن موج سترگ انقلابی بود که شکست آن هنوز متاثر از شکست نهضت ملی در پی کودتای امريکايی 28 است.گويا جامعه ايران هنوز شکست انقلاب مشروطه را هضم نکرده است برای همين هم همه نوزادهای آن يا ناقص الحلقه اند و يا به جوانمرگی دچار می شوند.جامعه نه تنها با تاريخ خود مسئله دارد بلکه با مولفه های تاريخی انهم مسئله دار شده است. تمام اکتورهای سياسی انقلاب مشروطه صف کشيده اند تا کارنامه رفوزگی خود را يکی پس از ديگری دريافت کنند.جمهوری اسلامی که از شکست انقلاب مشروطه پيرهن عثمانی برای خود دوخته بود اکنون در سر صف ايستاده است تا تسويه حساب تاريخی جامعه را با گفتمانی که صد سال است جامعه را به مبارزه می طلبد تجربه کند.اما او در اين صف تنها نيست. کوتوله های تاريخ از سر و کول هم بالا می روند و خيال می کنند جلوی صف خبری است.در قحط الرجال مزمن ايران فقط کسانی که بيرق های رنگ و رو رفته و نخ نمايی را که نشان از گذشته های افتخار آميز دارد بر دوش های استخوانی خود گرفته اند اظهار وجودی پروانه وار دارند که طاقتشان به اندازه شعله يک شمع است.

28 مرداد روز شکست نهضت ملی بود. شکستی که اکنون اين نتيجه گيری درد آور را برای ما مسجل می سازد که جامعه هنوز نتوانسته است قامت خميده خود راست کند.انقلاب بهمن ما 57 پاسخی بود همگانی از سوی تک تک مردم ايران به اين شکست و با اين پيام که هيچ شکستی قطعی و دائمی نيست.رژيک کودتايی سرنگون شد و کودتاگران از ايران رانده شدند. اما آيا اين پايان کار بود؟ خلا 25 ساله ای که استبداد در اذهان مردم و در تجربه اجتماعی شان ايجاد کرده بود انتقام خود را از انقلاب گرفت.و اين حقيقت گريزناپذير را يکبار ديگر گوشزد کرد که شکست نهضت ملی در 28 مرداد شکست تاريخی ايران بود که چون بمب های ساعتی هنوز در حال انفجار است.شکست تجربه آزادی سايه خود را چون کابوسی ترسناک بر بزرگ ترين انقلاب تاريخ معاصر نيز انداخت و آن را بزانو در آورد.

 

نزديک شدن 28مرداد فرصت خوبی بود برای خواند کتاب "همه مردان شاه" (کودتای 28 مرداد و ريشه های ترور در خاور ميانه) نوشته استيفن کينزر، نويسنده امريکايی که در سال گذشته انتشار يافته و اکنون ترجمه های متعدد فارسی آن در دسترس علاقه مندان به تاريخ معاصر ايران قرار دارد.

 

کتاب "همه مردان شاه" در متن حوادث گسترش تروريسم تحت لوای اسلام و در گير شدن آمريکا با جمهوری اسلامی  به مثابه يکی از کشورهای "محور شر" منتشر شد و با استقبال خوانندگان آمريکايی قرار گرفت. اين کتاب کوششی بود برای توضيح حوادث از زاويه ديد قربانيان آن . اگرچه روايت اين حوادث عمدتا با شرح اقدامات کنشگران کودتا انجام گرفته اما نويسنده لحظه ای ترديد برجای نمی گذارد که قلبا در کنار قربانيان کودتا است. نويسنده برای خود اين رسالت را قائل بوده است که با نوشتن اين کتاب کمی و کاستی سياست خارجی امريکا را پر کند و به فرو افتادن و يا حداقل کوتاه کردن ديوارهای بی اعتمادی ميان ايران و امريکا ياری رساند.نويسنده نه تنها در اين جبهه قلم زده بلکه در کشمکش های سياسی تاريخ معاصر امريکا نيز جهت دار است. يکی از تزهای پايه ای اين کتاب اينست که کودتا 28 مرداد در صورت انتخاب مجدد دمکرات ها در سال1952 امکانپذير نمی بود و اگر در انگلستان نيز دولت حزب کارگر انتخابات را به محافظه کاران نمی باختند تشديد فشار به امريکا برای انجام کودتا عملی نمی شد. اگرچه اين تز تازگی ندارد، قابل تامل است و بايد مورد بررسی کارشناسی قرار گيرد لازمه آن دسترسی به همه اسناد سياسی و اطلاعاتی امريکا، انگلستان و شوروی است. در همين رابطه لازم به ياد آوری است که ايران محل تلاقی منافع جهانی در متن جنگ سرد بود، اگرچه دولت های مختلف در امريکا و انگليس در سياست های خود برخی نوانس ها را ملحوظ می کردند اما در جبهه گيری عمومی لحظه ای ترديد بخود نشان نمی دادند. فراموش نکنيم جنگ کره و درگيری ها در اروپا بر سر تشکيل ناتو و تسليح آلمان در همان دوران در جريان بود .

اما شگفت انگيز ترين بخش کتاب تز اساسی آن است که پيروزی کودتا را با وجود تدارک گسترده برای انجام آن محصول يک سلسله حوادث اتفاقی و در نهايت تصادفی روايت کرده است. تصوير کلی ترسيم شده در اين کتاب خواننده را به اين نتيجه گيری هدايت می کند که بزرگ ترين حادثه تاريخ ايران به چه سادگی صورت پذيرفته و در لحظه های متفاوت در صورت دستيازی به امکانات عادی در دسترس مقابله با کودتا چقدر سهل و آسان می بوده است.

با اين گفته که نمی توان خط ممتدی از کودتای 28 مرداد به بمب گذاری های تروريستی کشيد می توان موافقت کرد اما در عين حال اين را نيز بايد گفت که 28 مرداد نه تنها ايران بلکه منطقه را از راه دمکراتيک برحذر داشت و به جاده ای انداخت که انتهای آن بمب گذاری های کنونی است.کمبود اصلی کتاب اينست که منشا اصلی سياست های آمريکا و انگليس را نمی کاود و هنوز ان را ناشی از "کله شقی استعمارگران پير و فرسوده بريتانيايی" می داند که اماده نبودند از منافع خود دست بردارند.همين ديد اخته و سلاخی شده است که تحليل علل و عوامل چگونگی سياست های نواستعماری را نامقدور می سازد و سياست را به حد حوادث اتفاقی ، که می توانست طور ديگری هم باشد فرو می کاهد.