برخی سر فصل ها در آغاز راه

 

آيا دوران کنونی را می توان با بازگشت به پاسخ های گذشته آغاز کرد يا در اين نگاه به گذشته که گسست ريشه ای از اضافه بار تاريخی و انديشه های بی بار شرط اوليه آنست بايد بدون تعصب فرقه گرايانه صورت گيرد وهر آنچه که جنبش را گامی بجلو می برد در کوله بار تجربه جای داد و به سنت فکری افزود.

بی شک نمی توان حرکت را با ترس از انگشت نما شدن آغاز کرد. آنان که چماق کهنه شدن برخی انديشه های راهنما را در آستين پنهان کرده اند، خود پيرو کهنه ترين و نخ نما ترين انديشه هايند. می خواهند چراغ راهنمای ديگران را کم سو کنند و خاموش سازند تا ستاره های کم فروغشان درخششی داشته باشند. نفی باورهايی که ساختمان آن ترک برداشته و فرو ريخته هنوز به معنای تائيد ضد آن باورها نيست.

همه چيز را بايد بر ترازوی سنجش گذاشت و درباره آن داوری کرد.

اگر در گذشته سياست را فقط از پشت عينک قدرت نظاره می کرديم اکنون از سياست سياست زدايی نکنيم و قدرت را از آن حذف نکنيم. قدرت را نميتوان از جامعه جدا کرد و آن را تصاحب کرد، بايد قدرت را به جامعه باز گرداند و در هزاردستان آن قرار داد. کار ما فقط تدارک انقلاب توسط پيشاهنگ آن نيست، بايد راه های دگرگونی ريشه ای جامعه و نظام حاکم بر آن را توسط خود جامعه يافت. اما تسخير قدرت توسط جامعه به اين سادگی ها هم نيست. جامعه محل تلاقی و برخورد منافع و مواضع گوناگون اجتماعی است. چارچوبی است که مبارزه طبقاتی در آن جريان دارد.تمام جنبش های اجتماعی رهايی بخش در تاريخ عليه مناسبات سلطه در جامعه مبارزه کرده اند. اما هنوز ، اگر تقسيم بندی جامعه را به جامعه سياسی و جامعه مدنی وارد بدانيم گروه های خاصی در جامعه سياسی قدرت را در دست دارند و بر جامعه مدنی حکم می رانند. اگر بنا به باورهای مرسوم، حتی در ميان چپ هايی که می بايست درک درستی از روندهای اجتماعی داشته باشند،جامعه مدنی را کعبه آمال خود بدانيم و بر اصول راهنمای آن که اعتلای حقوق شهروندی و مشارکت اجتماعی است تاکيد کنيم هنوز بايد در مد نظر داشته باشيم که جامعه مدنی فی نفسه سرچشمه برکت نيست. چنان که گرامشی می گفت جامعه مدنی چارچوبی نيست که در جامعه دور آن را حصار کشيده باشند بلکه مجموعه ای از آن همه چيزی است که برای مبارزه بخاطر کسب هژمونی سياسی و معنوی در جامعه و يا تشکيل بلوکی تاريخی که پايگاه قدرت سياسی است به حساب می آيد. به همين خاطر هم برای گرامشی، بر خلاف تئوری های سياسِی مد روز که عمدتا مبدا آن آمريکاست و در ميان ايرانيان هواداران فراوانی يافته، جامعه مدنی خارج از قدرت سياسی نيست. او چنين می گفت که حکومت در برگيرنده جامعه مدنی است چنانکه قوای اجرايی ، اداری و سرکوب را هم در بر می گيرد.

زمانی بود که حتی برخی ها احزاب را به سبب کارنامه نه چندان درخشان آنها خارج از جامعه مدنی می دانستند و فقط نوعی از جنبش های اجتماعی را که خصلتا دارای چارچوب های سازمانی بازی بودند و مرزبندی های فکری را نفی می کردند به مثابه تنها ابزار حرکت می دانستند، اما احزاب، حد اقل در چارچوب ملی بخش مبرز اين جنبش است.احزاب را نمی توان فقط از سر عادت زنده نگاه داشت. بايد بدنبال دليلی برای ادامه کاری آن جستجو کرد. يکی از اين دلايل اينست که جنبش های اجتماعی بعضا تک موضوعی اند و تاريخ مصرفشان کوتاه است. اما احزاب از آنجايی که پايه موضوعی عامی دارند برای دوره طولانی مدتی بکار می آيند. آشکار است که اين تنها دليل نيست هنوز بايد بدنبال دلايل قانع کننده تری بود.

اين مبحث را در نوبت ديگری درباره ابزار تحليل اجتماعی پی خواهيم گرفت.